اميررضا اظهریاميررضا اظهری، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 5 روز سن داره

امیررضا اظهری

شب زنده داری

پسرم از روز اول ماه رمضان شبها دیر میخوابی معمولا تا سحر بیداری و نزدیکهای 3 میخوابی خیلی خسته و کلافه میکنی هردومونو ولی یه کارایی میکنی که هم خنده ام میگیره و هم تعجب     عزیزم وقتی که می خوام بخوابمونمت از دستم فرار میکنی و میری تو کمد قایم میشی و بعدش میری آشپزخونه و یه دستمال برمیداری و ساعت 2 نصف شب شروع میکنی همه جارو تمیز میکنی الهی من فدات شم که داری به مامانی کمک میکنی   کلا همه کار میکنی فرشهای کوچیکو میاری وسط پذیرایی و جمع و جور میکنی فکر کنم از صبح تا شب 50 بار جا به جا میکنی و من میندازم سرجاش دوباره شما برمیداری و من هرازگاهی بی خیالت میشم و کاری به کارت ندارم اما نیم...
29 تير 1392

شب زنده داری

پسرم از روز اول ماه رمضان شبها دیر میخوابی معمولا تا سحر بیداری و نزدیکهای 3 میخوابی خیلی خسته و کلافه  میکنی هردومونو   ولی یه کارایی میکنی که هم خنده ام میگیره و هم تعجب      عزیزم وقتی که می خوام بخوابمونمت از دستم فرار میکنی و میری تو کمد قایم میشی و بعدش میری آشپزخونه و یه دستمال برمیداری و ساعت 2 نصف شب شروع میکنی همه جارو تمیز میکنی الهی من فدات شم که داری به مامانی کمک میکنی   کلا همه کار میکنی فرشهای کوچیکو میاری وسط پذیرایی و جمع و جور میکنی فکر کنم از صبح تا شب 50 بار جا به جا میکنی و من میندازم سرجاش دوباره شما برمیداری و من هرازگاهی بی خیالت میشم و کاری به ک...
26 تير 1392

شب زنده داری

پسرم از روز اول ماه رمضان شبها دیر میخوابی معمولا تا سحر بیداری و نزدیکهای 3 میخوابی خیلی خسته و کلافه میکنی هردومونو ولی یه کارایی میکنی که هم خنده ام میگیره و هم تعجب عزیزم وقتی که می خوام بخوابمونمت از دستم فرار میکنی و میری تو کمد قایم میشی و بعدش میری آشپزخونه و یه دستمال برمیداری و ساعت 2 نصف شب شروع میکنی همه جارو تمیز میکنی الهی من فدات شم که داری به مامانی کمک میکنی کلا همه کار میکنی فرشهای کوچیکو میاری وسط پذیرایی و جمع و جور میکنی فکر کنم از صبح تا شب 50 بار جا به جا میکنی و من میندازم سرجاش دوباره شما برمیداری و من هرازگاهی بی خیالت میشم و کاری به کارت ندارم اما نیم ساعت که ...
26 تير 1392

شب زنده داری

پسرم از روز اول ماه رمضان شبها دیر میخوابی معمولا تا سحر بیداری و نزدیکهای 3 میخوابی خیلی خسته و کلافه میکنی هردومونو ولی یه کارایی میکنی که هم خنده ام میگیره و هم تعجب عزیزم وقتی که می خوام بخوابمونمت از دستم فرار میکنی و میری تو کمد قایم میشی و بعدش میری آشپزخونه و یه دستمال برمیداری و ساعت 2 نصف شب شروع میکنی همه جارو تمیز میکنی الهی من فدات شم که داری به مامانی کمک میکنی کلا همه کار میکنی فرشهای کوچیکو میاری وسط پذیرایی و جمع و جور میکنی فکر کنم از صبح تا شب 50 بار جا به جا میکنی و من میندازم سرجاش دوباره شما برمیداری و من هرازگاهی بی خیالت میشم و کاری به کارت ندارم اما نیم ساعت که ...
26 تير 1392

دندون هشتم

پسر گلم تو این چند روزه که مسافرت رفته بودیم و شما منو بابایی رو خیلی اذیت می کردی و هیچ غذایی نمی خوردی ؛ دیروز شب دلیلشو فهمیدم آخه دندون هشتمت سفیدیشو به من نشون داد. الهی فدات بشم که تو این چند روزه چقدر درد و عذاب کشیدی و ما هم فکر میکردیم که هوای رودبار باهات سازگار نبود. قربون خنده ها برم که از دیشب شروع کردی به غذا خوردن و چقدر منو خوشحال کردی عزیز دلم. منو بابایی خیلی خیلی عاشقتیم شیطون بلا. ...
15 تير 1392

دندون هشتم

پسر گلم تو این چند روزه که مسافرت رفته بودیم و شما منو بابایی رو خیلی اذیت می کردی و هیچ غذایی نمی خوردی ؛ دیروز شب دلیلشو فهمیدم آخه دندون هشتمت سفیدیشو به من نشون داد. الهی فدات بشم که تو این چند روزه چقدر درد و عذاب کشیدی و ما هم فکر میکردیم که هوای رودبار باهات سازگار نبود. قربون خنده ها برم که از دیشب شروع کردی به غذا خوردن و چقدر منو خوشحال کردی عزیز دلم. منو بابایی خیلی خیلی عاشقتیم شیطون بلا. ...
15 تير 1392